ناصرقلی بهرامی متولد ۱۳۲۸ هنرمند پیشکسوت سالهای دهه ۶۰ است که در زمان جوانی به نوعی در اغلب زمینههای هنری دستی داشته و فعال بوده است. وی در عرصه ترانهسرایی، نویسندگی، فیلمنامه و نمایشنامهنویسی، فیلمبرداری، تصویربرداری و عکاسی سابقه دارد و تألیف کتابهای «هلی شات» و «مثنوی پرواز» جزئی از کارنامه اوست. استاد بهرامی در جشنواره عقیدتی ارتش به عنوان نویسنده برتر انتخاب شد. همچنین وی برگزیده سال ۹۷ به عنوان چهره ماندگار ادبیات و هنر در کل نیروهای مسلح کشور است. فعالیتهای وی در دفاع مقدس به گونهای بود که پس از شهادت مرتضی آوینی ادامه روایت فتح به او پیشنهاد شد. با ناصر قلی بهرامی گفتگو کردهایم.
بعد از شهادت مرتضی آوینی از شما خواسته شده بود برنامه روایت فتح او را بسازید، چرا نپذیرفتید؟
از من دعوت شد ادامه تولید این برنامه را به عهده بگیرم، چون سالها در طول دفاع مقدس به عنوان فیلمبردار و مستندساز فعال بودم، اتفاقاً خودم هم این کار را دوست داشتم، ولی از سوی دیگر من در بخش عقیدتی- سیاسی ارتش مشغول بودم که خیلی به کارم به خصوص برای شهدای مظلوم ارتش علاقه داشتم و نمیخواستم در نیمه راه آن را رها کنم، برای همین قبول نکردم. اگر در موقعیت دیگری بودم حتماً با اشتیاق میپذیرفتم، چون کار برای رزمندگان و شهدا را دوست دارم.
چرا تولید رسانهای در سیستم ارتش کم است؟
چون در این سیستم به مسائل حفاظتی و امنیتی خیلی اهمیت میدهند، برای همین اجازه رسانهای کردن مسائل کمتر داده میشود. معتقد بودند باید امور پنهان باشد، اما یک جاهایی هم بود که حفاظت اطلاعات تشخیص میداد کار رسانهای بشود و مانعی وجود ندارد.
گویا در زمان جنگ به دلیل کمبود، یکسری دوربین از ژاپن تهیه شده بود، آیا موضوع کمبود سختافزار مانعی جدی برای تولید بود؟
آن زمان فردی را به ژاپن فرستادند و ۵۰ دوربین فیلمبرداری خرید، اما، چون او تخصص و شناخت لازم را برای خرید نداشت، متأسفانه در روند کار تأثیرگذار نبود و وقتی فیلمها تهیه شد، اصلاً قابل پخش برای شبکه نبود و کیفیت نداشتند، در حالی که در آن شرایط جنگ و کمبود امکانات، اگر متخصص و کاربلدی اعزام میشد تا جنس مرغوب و مناسب بخرد، با این مشکل مواجه نبودیم. متأسفانه در برخی بخشها متخصصان در حاشیه قرار داشتند.
شما به عنوان فیلمبردار با شهید صیادشیرازی هم همراه بودید؟
بله خیلی زیاد، چون هوانیروز یگانی بود که باید در خدمت نیروی زمینی قرار میداشت و هوانیروز از ارتش و سپاه حمایت میکرد. شهید صیادشیرازی هم که در همه عملیاتها شرکت میکرد، برای همین به نوعی همه جا حضور داشت و من به عنوان مسئول فیلمبرداری همیشه در عملیاتها همراه او بودم، خوشبختانه فیلمهای زیادی از او گرفتم که بارها از شبکه اول هم پخش شده است.
از آن فیلمها نزد خودتان چیزی دارید؟
فیلمها ۱۶ میلیمتری بود که باید مواد خام را به همراه سهمیه فیلمهایی که از شبکه میگرفتم، تحویل میدادم. بعد از انجام کار و فیلمبرداری، برای ظهور آنها را به جامجم میبردیم و فیلمهای ستاد مشترک آن زمان توسط سیروس تسلیمی مونتاژ میشد، سپس فیلمها را صداگذاری میکردند. همه آنها در آرشیو ستاد مشترک و شبکه یک موجود است.
با توجه به اینکه همیشه همراه شهید صیادشیرازی بودید، او را چگونه دیدید؟
بسیار فعال و کاری بود، لحظهای استراحت نداشت. یادم است فقط در هلیکوپتر بین مسیرهایی که تردد داشت دو ساعتی میخوابید، وگرنه خواب به چشم او نمیدیدم. مهمترین اخلاقی که داشت این بود که همیشه تلاش میکرد با توجه به شرایط موجود، از کمترین امکانات، بیشترین استفاده را ببرد.
خیلی هم به ماندگاری فرهنگ دفاع مقدس برای نسلهای آینده تأکید داشت، درست است؟
بله، هر چند یک نظامی ارشد و فعال بود، اما نسبت به امور فرهنگی کمتر از نظامی نمیپرداخت و به کارهای فرهنگی خیلی بها میداد. چند سال بعد از پایان جنگ سازمان معارف فرهنگ جنگ را راهاندازی کرد تا به نسل جوان ارزشهای دفاع مقدس را انتقال دهد. شهید صیادشیرازی احساس میکرد که نباید اجازه داد فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس به دست فراموشی سپرده شود، هر چند ارتش کار رسانهای کمی داشته است.
شما در کتابهایی که تألیف کردید هم همین مسئله را دنبال میکنید؟
بله، خیلی تلاش کردم تا خاطراتی را که در طول فیلمبرداریهایم با رزمندگان داشتم، ثبت کنم. مثلاً در کتاب «هلیشات» ۲۳ خاطره از فعالیتهای رزمآوران ارتش دارم که برای فیلمبرداری همراه آنها بودم و کم و بیش از آنها شناخت دارم. مثل شهید سجادی که شهادت خودش را پیشبینی کرده بود و همیشه میگفت آرزو دارم مانند امام حسین (ع) بدون سر شهید شوم همان هم شد، وقتی به شهادت رسید، سر در بدن نداشت یا شهید احمد نجاریان با همراهی سایر خلبانها و پرسنل نیروی هوایی یک صندوق حمایتی برای ۳۵۲ خانواده بیسرپرست در اصفهان ایجاد کرده بود و آنها را تأمین میکرد. در کتاب «مثنوی پرواز» هم درباره ۲۵۵ شهید خلبان شعر سرودم.
شما درباره شهدای ۲۵ آبان اصفهان هم ترانهای سرودهاید؟
بله، آن روز تاریخی و حماسی را هیچ وقت از یاد نمیبرم که ۳۷۰ شهید روی دستان مردم تشییع میشدند، ایتقدر شوکه شده بودم که به گلستان شهدای شهر رفتم و اشعاری به ذهنم تراوش کرد و خطاب به گردشگران و مسافرانی که به اصفهان میآیند، سرودم، با این مضمون که اصفهان آثار دیدنی زیادی دارد، اما در کنار همه اینها گلستانی پرگل هم دارد که بسیار ارزشمند و دیدنی است، به طوری که فقط در یک روز نزدیک ۳۷۰ دستهگل در خود جای داده است. آن روز تحت تأثیر فضای موجود شعری به صورت جوششی فیالبداهه به ذهنم خطور کرد و آن را نوشتم. شعر به نام «در رهگذر» بود که آن را نزد استاد دارابی فعال موسیقی بردم و اورتور (قطعه مقدماتی) آن توسط ایشان انجام شد. با دوستانش تمرین کرد و به همراه آواز خودم، اجرا و ضبط و به همت آقای صمصام، تهیهکننده تلویزیونی مقدمات پخش آن فراهم شد و برای تلویزیون فرستادیم.
برای برنامه «راه شب» رادیو هم متن داشتید؟
بله، یکسری متن ادبی و شعر و نمایشنامه هم برای برنامه آن زمان «راه شب» که شبها از رادیو پخش میشد، داشتم.
چه تعداد فیلم مستند از دفاع مقدس تهیه کردید؟
حدود ۱۰۰ فیلم مستند ساختم که همه از عملیاتهای ارتش و سپاه بود و اغلبشان را هم تلویزیون نشان داد و تعدادی هم هنوز پخش نشده است. همه از رشادتهای رزمندگان دفاع مقدس است که هر کدامشان تداعیگر هویت ملی و دینی ما محسوب میشوند.
به نظر جنابعالی به عنوان یک هنرمند متعهد و پیشکسوت، هنرمندان تا چه اندازه باید در چنین اموری حضور و بروز مؤثر داشته باشند؟
اگر کشوری آزاد و امن و آرام داریم، همه به دلیل فداکاری و رشادت شهدا و ایثارگران آن است، جوانانی که جانشان را دادند تا مبادا گزندی به کشورمان از سوی دشمن وارد شود، بنابراین همه ما مدیون شهدا هستیم و چه خوب است بخشی از فعالیتهای خودمان را در این عرصه بگذاریم. فرقی هم نمیکند شاعر، نویسنده، آهنگساز یا هر کسی در هر وادی هنری که مشغول است همه باید نسبت به خون شهدا خود را مدیون بدانیم و کار کنیم، مسلماً هر کاری که از دل برآید بر دل هم مینشیند و ماندگار میشود.